معنی آلبومی از سعید شهروز
حل جدول
پسران مشرقی
نقره داغ
غزلک
بی خوابی، پسران مشرقی، پسرم، جون من و جون شما، ستاره پوش، غزلک، گلابتون، معبد، نقره داغ
گلابتون
بی خوابی، پسران مشرقی، پسرم، جون من و جون شما، ستاره پوش، غزلک، گلابتون، معبد، نقره داغ، 79
پسرم
لغت نامه دهخدا
شهروز. [ش َ] (اِ مرکب) مصحف شهروذ = شهرود. (حاشیه ٔ برهان چ معین). بمعنی شهرود است که رودخانه ٔ بزرگ باشد. (برهان) (از جهانگیری) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج). || ساز رومیان و غیره. (برهان) (آنندراج). || آلتی از آلات موسیقی و آنراحکیم بن احوص سغدی در سنه ٔ سیصد هجری به بغداد اختراع کرد. (مفاتیح). رجوع به شاهرود و شهرود شود. || (اِخ) شهر خسرو پرویز. (برهان) (آنندراج).
سعید
سعید. [س َ] (اِخ) ابن الحکم مکنی به ابی عبداﷲ. رجوع به ابن ابی مریم سعید... شود.
سعید. [س ُ ع َ] (ع اِ) چهاریک خشت خام. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
سعید. [س َ] (اِخ) ابن مسعده المجاشعی. رجوع به اخفش اوسط شود.
سعید. [س َ] (اِخ) ابن وهب. رجوع به ابوعثمان سعیدبن وهب شود.
نام های ایرانی
پسرانه، رودی بزرگ، شاهروز، روز شاهان، شهرود نام سازی باستانی نیز بودهاست، شاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، نام سازی، نام شهری که خسروپرویز پادشاه ساسانی بنا کرد
فارسی به عربی
بشوش، سعید، مبشر بالخیر
عربی به فارسی
خوش , سعادتمند , خوشحال , شاد , خوشوقت , خوشدل , خرسند , راضی , سعید , مبارک , فرخنده
معادل ابجد
759